گزارش نشست چیستی نظریه نظام انقلابی

۲۵ آذر ۱۴۰۲ | ۱۰:۱۹ کد : ۲۳۸۹۶ خبر روز
تعداد بازدید:۲۷۶
گزارش نشست چیستی نظریه نظام انقلابی

نشست تخصصی چیستی نظریه نظام انقلابی در اندیشه رهبران انقلاب اسلامی با همکاری اندیشگاه بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی وابسته به دفتر حفظ و نشر مقام معظم رهبری(مدظله العالی) و دانشکده حقوق و علوم سیاسی برگزار شد. در این نشست که دکتر مجید عباسی رئیس دانشکده مدیریت آن را به عهده داشتند، آقایان دکتر ابراهیم برزگر ، دکتر عباسعلی رهبر و دکتر محمد رجبی به ایراد سخنرانی پرداختند.

دکتر مجید عباسی: هنگامی‌که انقلابی رُخ می‌دهد و به پیروزی می‌رسد مبتنی بر مبانی، ارزش‌ها و نظریاتی است. انقلاب اسلامی ما هم بر همین اساس شکل گرفته است. البته ازآنجایی‌که انقلاب اسلامی واجد ویژگی «اسلامی بودن» است، طبیعتاً رنگ و بوی اسلامی در آن به‌وضوح دیده می‌شود. بازتاب این امر را می‌توان در طرحِ «نظریه نظام انقلابی» از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) در بیانیه‌ گام دوم انقلاب اسلامی مشاهده کرد.

امام خمینی (ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله‌العالی) در فرآیند شکل‌گیری نظریهی نظام انقلابی نقش به سزایی داشتند. این نظریه، ویژگی‌هایی دارد که باعث می‌شود انقلاب اسلامی متمایز از بقیه انقلاب‌ها باشد؛ ویژگی‌هایی نظیر استقلال، آزادی، جمهوریتِ نظام و اسلام.

بسیاری از انقلاب‌ها پس از گذشت دهه‌های متمادی از آن، به‌تدریج از آن نظریه‌ای که رهبرانشان داشتند، دور می‌شوند. یا راه را به سمتی می‌برند که از آن فاصله می‌گیرند یا آن را به‌گونه‌ای دیگر تفسیر می‌کنند.

بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، نه‌تنها از نظریه نظام انقلابی دور نشده و فاصله نگرفته است، بلکه تأکید مجددی بر این نظریه را صورت داده است.

دکتر محمد رجبی: در مواجهه با مفهوم نظریه، نخست می‌بایست به این نکته توجه کرد که نظام انقلابی، نظامی از پیش موجود است و پس از همه‌پُرسی فروردین 13۵۸، این نظام انقلابی استقرار یافته و اصول آن توسط خبرگان قانون اساسی - که منتخب ملت بوده‌اند - در اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی تجلی پیدا کرده است. براین‌اساس، طرحِ مفهوم «نظریة نظام انقلابی» در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی که در سال 

1397 توسط رهبر حکیم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) بیان شد را می‌توان به‌عنوان یک نوپردازی تئوریک در تلاش برای توصیف سازگاری و عدم تضاد میان «جوششِ انقلابی» و «نظمِ سیاسی و اجتماعی» به شمار آورد که در نظام مذکور وجود داشته است.

حال، این سؤال مطرح می‌شود که چرا رهبر حکیم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) چنین اقدامی را صورت داده‌اند؟ اگر این نظام، از پیش موجود بوده و واجد این ویژگی بوده است، چرا ایشان دوباره تصریح می‌کنند و این  مفهوم‌پردازی را انجام می‌دهند؟

پاسخ آنکه، پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و با استقرار نظامِ برآمده از آن - یعنی، جمهوری اسلامی - عده‌ای گفتند که انقلاب پایان پذیرفته و دورانِ انقلابی‌گری اتمام یافته است. درواقع، وارد فضای 

نظام‌سازی شده‌ایم و دیگر، انقلاب نمی‌تواند تداوم داشته باشد. 

این نشأت گرفته از مغالطه‌ای بود که سعی در یکسان‌انگاری میان دو مفهومِ «وضعیتِ انقلابی» و «پدیدة انقلاب» داشت. بدین معنا، اگرچه وضعیت انقلابی نمی‌تواند به دلیل ناسازگاری که با نظم سیاسی و اجتماعی دارد، تداوم پیدا کند اما پدیده انقلاب می‌تواند تداوم داشته باشد.

منظور از وضعیتِ انقلابی که می‌تواند تقریباً ناظر به حوادث دی‌ماه 1356 تا بهمن‌ماه 1357 و استمرار آن تا فروردین 1358 است را در بر بگیرد، وضعیتی است که در آن اگرچه نهادهای رژیم گذشته استقرار دارد ولی نمی‌تواند تأثیری در وضعیت جامعه داشته باشد و در کفِ خیابان است که جریانات مختلف انقلابی 

موازنه قدرت می‌کنند. تداوم این وضعیت هم بدین معنا است که به‌عنوان‌مثال اگر امروز قانونی وجود دارد که برخلاف منافع ما است، خواهان برچیده شدن آن به نفع انقلاب هستیم.

اما تداوم پدیده انقلاب به این معناست که ما شاهد بقا و توسعه یک نظام اصلاح‌پذیر هستیم که بنیان‌ها و ارزش‌های اصلی انقلاب را نمایندگی می‌کند. همان چیزی که در انقلاب اسلامی اتفاق اُفتاد. یعنی، نظام جمهوری اسلامی به‌عنوان یک نظام اصلاح‌پذیر، نمایندگی می‌کند از ارزش‌های اصلی‌ای که برای آن انقلاب به وقوع پیوست.

نکته‌ی دیگری که در رابطه با این نظریه می‌تواند طرح کرد، عبارت است از اینکه به گمان بنده، روح حاکم بر نظریة نظام انقلابی، تحول است و از این مفهوم می‌توان به‌عنوان بُن‌مایه اصلی این نظریه یاد کرد.

تحول دو ویژگی دارد: 1. استمراری؛ و 2. استعلایی است. اگر استمرار نباشد، دچار رکود و تحجر می‌شویم و اگر استعلا نباشد، دچار عقب‌گرد، بازگشت به گذشته و در اصطلاح، دچار ارتجاع می‌شویم.

رهبر حکیم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) بیان فرمودند که هدف از انقلاب، فقط تغییر رژیم نبود بلکه حرکت در مسیر تحقق ارزش‌هایی است که این انقلاب علم آن را برافراشته کرد. اگر آن اهداف نباشد، نمی‌شود انقلاب را نمایندگی کرد. عموم انقلاب‌ها بعد از چند سال، بازگشت به عقب می‌کنند اما در انقلاب اسلامی اینگونه نشد و ما آرمان‌ها را حفظ کردیم و به تصریح معظم له، از اصالت شعارهای‌مان علی‌رغم وسوسه‌هایی که غیر قابل مقاومت به نظر می‌رسید، صیانت کردیم.

علاوه بر نکات پیش‌گفته، جهتِ حرکت تحولی نیز مهم است که در انقلاب اسلامی این جهت، در مسیر اسلامی شدن کامل است که هم در فرمایشات امام بزرگوارمان (ره) و هم در فرمایشان رهبر حکیم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) قرینه‌هایی که موید این ادعا باشد، فراوان است.

اگر بخواهیم به ارزش‌های انقلاب اسلامی نیز اشاره کنیم، می‌بایست از هشت ارزشی که در بیانیه به آنها تصریح شده است، یاد کرد: آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزت، عقلانیت و برادری. ارزش‌هایی که به دلیل انطباق با فطرت بشری، در همة اعصار و جوامع مختلف یکسان است.

نکته‌ی آخری که عرض می‌شود آنکه، نظریه نظام انقلابی حداقل سه نتیجه دارد: نخست آنکه، مسیر تحول را تضمین می‌کند؛ دیگر آنکه، تضمین‌کننده بقا و تداوم انقلاب است؛ و بالاخره آنکه، مطالبة معقولی را میان مردم - به‌ویژه جوانان - و حاکمیت ایجاد ‌می‌کند.

دکتر ابراهیم برزگر استاد گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی: بحثِ خودم را با طرح این پرسش آغاز می‌کنم که «تفاوت انقلاب و نظام چیست؟». با برداشتی که از ادبیات تخصصی علوم سیاسی می‌توان داشت، انقلاب یک امر موقت در یک فرایند زمانی کوتاه است اما نظام یک امر ایستا و منجمد است.

برای تغییر باید اندیشه جدیدی ایجاد شود. این اندیشه، تولید مثل می‌کند، تبدیل به جنبش می‌شود و حرکت در جامعه صورت می‌گیرد. اگر جنبش موفق باشد، تبدیل به انقلاب می‌شود و انقلاب، نظام را تشکیل می‌دهد. معمولاً نظام تقارن پیدا می‌کند با قانون اساسی جدید. با این تفسیر، آیا کار انقلاب تمام شده است؟ جواب «خیر» است که با استعارة صراط آن را توضیح خواهم داد. این استعاره معرف کل آموزه‌های اسلامی است. من در این قالب، چیستی نظریه نظام انقلابی را توضیح می‌دهم.

اگر به فرمایشات امام (ره) در اوایل انقلاب اسلامی مراجعه کنیم، می‌فرمودند راه تمام نشده است و ما تازه نیمه‌راهیم. نصف راه، سرنگونی نظام قبلی که سلبی بود، انجام شده ولی اهداف جدیدی مانده است. در جامعه تصور اینکه به کل مقاصد رسیدیم، در فرد و جامعه احساس خستگی می‌کند و باعث، بازگشت به درون خواهد شد که نتیجة آن، فراموشی غایت‌های جمعی و بازگشت به‌غایت‌های شخصی است. فداکاری لازم برای اهداف دیگر انجام نمی‌شود. وقتی به درون بازگشتیم، متکثر و سپس متفرق می‌شویم. درنتیجه، دچار خودشیفتگی شده و به منافع فردی خود فکر می‌کنیم.

نظریه نظام انقلابی را امام خمینی (ره) مطرح کرد اما در قالب دیگر. به این معنا که ما اهدافمان با تأسیس جمهوری اسلامی کاملاً محقق نشده است. رهبری این مسئله را مفهوم‌سازی کرد. ما (اساتید دانشگاه) هم باید مرتب بحث‌های مختلف را مفهوم‌سازی کنیم. رهبری، مطلب امام که ما در بین راه هستیم را تبدیل به نظریة نظام انقلابی کردند. رهبری با این نظریه بیان می‌کند که تبدیل انقلاب به نظام پایان راه نیست و ادامه دارد.

بخشی از این حرکت بین نسلی می‌شود. اهداف انقلاب به‌دنبال ایجاد توسعه البته در الگویی متفاوت است. کل تمدن نوین بشر به‌نوعی محصول انقلاب فرانسه است. انقلاب اسلامی هم می‌خواهد جنس متفاوتی ارائه کند که در نوع خود پدیده جدیدی است. هدف انقلاب، ایجاد تمدن جدیدی است. طبق ادبیات صراط این بحث با نسل ارتباط دارد. طبق نظر «توین بی» که 25 تمدن را شناسایی و مورد مطالعه قرار داده بود، ‌تمدن‌ها حداقل راه صدساله دارد. بنابراین، اهداف بین نسلی دنبال می‌شود و یک حرکت دائمی است که معنادار است. در قانون اساسی، اهدافی تعیین شده است که مثلاً در 100 سال آینده محقق می‌شود. قوانین عادی هم راه رسیدن به آن اهداف است.

ما انقلاب‌های مختلفی داشتیم و بعثت پیامبران هم از نوع آن است ولی چرا پیامبران بعدی مبعوث می‌شدند؟ زیرا راه پیامبران قبلی به انحراف کشیده می‌شد. انقلابِ پیامبر ما (ص) هم به اعتقاد شیعه دچار انحراف و کج‌راهی شد. تمام انقلاب‌ها بدون استثنا انحراف شدن از قبیل انقلاب فرانسه و روسیه.

آیا انقلاب ایران هم در  معرض انحراف است؟ بله. خطر، زاویه است که اصطلاح صراطی است. در زاویه، فاصله دو ضلع هر چقدر جلو برود، زیاد می‌شود. نظریة نظام انقلابی سعی دارد، جلوی این انحراف را بگیرد. این نظریه می‌خواهد مردم را در راه رشد نگه دارد. به‌هیچ‌وجه نباید در راه پیشرفت قانع شد. این بحث در عرفان هم است و همواره شناختِ عارف از خدا، در حال شدن است. در یک سیر بی‌نهایتی از شدن و پیشرفت قرار می‌گیرد.

دکتر عباسعلی رهبراستاد گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی: ابتدا یک گزاره نظری و سپس، چند سؤال طرح می‌کنم.

در کتاب بنیادهای نظریه اجتماعی، بحثی مطرح می‌شود تحت این عنوان که ما یک ایده‌ای داریم. از ایده، واقعیت‌های سیاسی را باید دید و از واقعیت‌های سیاسی، به یک تجربه سیاسی می‌رسیم. بعد از تجربه سیاسی، یا به سمت ایده برمی‌گردیم و آن را تقویت می‌کنیم یا از ایده عبور می‌کنیم.

یک ایده‌ای است تحت عنوان انقلاب اسلامی که ریشه آن از مشروطه شروع می‌شود و اتفاقات بعد از آن، از کودتای 28 مرداد 1332 و بهمن سال 1357 گرفته تا دفاع مقدس و تجربه دولت‌های پس از انقلاب، ما را با تجربه‌هایی روبرو ساخته است که آنها کسب کردیم.

حال سئوال آن است که کجا بودیم؟ کجا هستیم؟ و کجا خواهیم رفت؟ در پاسخ به این سئوالات، دو بحث پیش روی ما است: اول آنکه، مسائل و مشکلات گوناگون پیشروی ما و دیگری آنکه، ظرفیت‌های فروان حل آن‌ها.

چند نوع مسئله داریم: 1) مشکلات شناختی و ارزشی که در طول چهل سال دچار آن شدیم؛ 2) مشکلات و موانع نهادی؛ 3) ضعف اعتماد عمومی است که بخشی از آن ادراکی است و قسمتی از آن عینی است؛ و

) یک مسئله دیگر روان پارگی ارزش‌های اخلاقی و سیاسی جامعه است. به‌عنوان‌مثال، در موانع ساختاری و نهادی، ساختار رانتی و وابستگی طبقات اجتماعی به دولت را می‌توان مورد توجه قرار داد. یکی دیگر هم، ترتیب نهادی غیر پاسخگو و غیر شفاف است. ما قانون مدیریت تعارض منافع نداریم. فردی می‌تواند هم‌زمان ده مدرسه غیرانتفاعی داشته باشد و هم‌زمان وزیر آموزش‌وپرورش باشد. این مسائل موجب کاهش اعتماد عمومی می‌شود. البته، می‌تواند به دلیل مبارزه با فساد باعث افزایش اعتماد عمومی هم شود.

در انتخابات مختلف، هنگامی‌که میانگین مشارکت را ارزیابی کنیم، برخی مواقع کاهشی بوده و بعضی مواقع افزایشی بوده است. این مشارکت به عوامل مختلفی ازجمله تورم وابسته بوده است. با کاهش تورم، افزایش مشارکت داشتیم و بالعکس. به‌اندازه خدمت باید توقع مشارکت داشته باشیم.

ما با کسری ارزش‌های اجتماعی روبه‌رو هستیم و استناد بنده به آمایش‌های ملی صورت گرفته است. اخلاق همبستگی و حرفه‌ای دچار ضعف و رکود شده است. انصاف و گذشت در این آمایش، کم و در مقابل 

تملق و دورویی، زیاد شده است.

در تجربه سیاسی به‌رغم این مسائل بحث ظرفیت‌سازی را داریم. تولید یکسری ظرفیت‌ها و ویژگی‌های مثبت و رویش‌هایی که با آن‌ها روبه‌رو هستیم. به‌عنوان‌مثال، در بحث استقلال سیاسی که حتی در منابع خارجی هم تأکید شده است که جامعه ایران برخلاف گذشته استقلال سیاسی پیدا کرده است. یا حوزه سلامت، بهداشت، دفاعی و امنیتی هم ازجمله این اتفاقات مثبت است. به‌رغم همه مسائل و مشکلات، بحث ایران‌دوستی و اصلاح وضع موجود در این آمایش برجسته بوده است که نکته مثبت است.

راهکار چیست؟ برگشت به ایده انقلاب اسلامی با یک نگاه بازنگری شده و به روز شده است که در عین حفظ اصول باید انجام شود. بازگشت به نظام انقلابی در حلقه مفقوده عقلانیت سیاسی است. در یک فضایی که آینده‌نگری، الویتبندی شود و کرامت به جامعه برگردد و این عقلانیت باید عدالت را که مسئله اصلی امروز جامعه است را مدیریت کند. هیچ نظامی مثل انقلاب اسلامی برای ایجاد سراغ مردم نرفته است.

به نظر می‌رسد ما باید به توصیه‌های مثبت و منفی برسیم و آن هم در جلسات هم‌اندیشی استخراج می‌شود. مطالبه‌گری دانشجویان هم ازجمله آن است.

در عنصر عقلانیت باید به سنت‌های الهی توجه کرد. بدون اِمداد الهی نمی‌شود انقلاب اسلامی را فهم کرد. برگشت به نظام عقلانی، توجه به این سنت‌ها را مهم می‌کند.


نظر شما :