
مهدی آشوری
بررسی و مقایسه مفهوم انحطاطاز دیدگاه سید جواد طباطباییو محمد عابدالجابری
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- حقوق و علوم سیاسی
- شماره ساختمان محل ارائه
- ۳۸
- نام کلاس محل ارائه
- کلاس ۱۰۶[۲۳۱۰۶]
- شماره کلاس محل ارائه
- ۲۰۶
- تاریخ دفاع
- ۲۶ شهریور ۱۴۰۱
- ساعت دفاع
- ۰۸:۳۰
- چکیده
-
مفهوم انحطاط در مقابل مفهوم ترقی یا پیشرفت و برای تحلیل و ارزیابی تحولات تاریخی و سیاسی – اجتماعی به کار برده می شود. این مفهوم در کاربرد جدید خود نخستین بار در عصر روشنگری و در پی اثبات حقانیت عصر مدرن، در مقابل دوره پیش از آن (موسوم به قرون وسطی) به کار برده شد. اگرچه پارادایم انحطاط یا افول و زوال، پیش از آن در سنت تاریخ نگاری مسیحی ریشه داشت، اما در کاربرد جدید خود صورتی دیگر یافت. در دلالت اواخر قرون وسطایی این مفهوم، پارادایم ظهور/ عصر طلایی/ افول(انحطاط)، برای تمایز گذاری میان قرون وسطای نخستین، میانی (بزرگ) و متاخر استفاده میشد. اما در دلالت جدید آن، برای طرد هرآنچه در سده های میانه به وقوع پیوست، به کار برده شد. عموما مفهوم انحطاط به مثابه مقولهای فراگیر به کار برده میشود که حاکی از آن است که کل یک تمدن یا یک جامعه یا یک دولت از نیروی حیات، تحرک و پویایی خالی شده است. بر این اساس، نوشتههای تاریخی بررسی خود را در چارچوب تمدنهای یکپارچه شده ای صورت میدهند که در طول تاریخ، سیری تکوینی داشتهاند. بر اساس این رویکرد، تمدنها در جایی از تاریخ تولد و ظهور مییابند، دورهی شکوه و اوج گیری خود را از سر میگذرانند و در نهایت از جایی در تاریخ دچار زوال و انحطاط میگردند. تاریخ نگاری ملی در قرن نوزدهم پارادایم ظهور/ عصر طلایی/ افول(انحطاط) را مبنای روایت خود از تاریخ ملت ها قرار داد. در این تاریخ نگاری علت افول و انحطاط ملتها، عموما منشأ خارجی داشت که بیگانگانی بودند که دشمنان ملت پنداشته میشدند.
از همان سدهی نوزدهم پارادایم ظهور/ عصر طلایی/ زوال(انحطاط)، مبنای تحلیل وضعیت جوامع غیر غربی نیز قرار گرفت و در سدهی بیستم عقبماندگی این جوامع (به ویژه در خاورمیانه) عموما در درون این پارادایم فهم میشد. علیرغم تردیدهایی که امروزه در اعتبار و کارامدی این مفهوم در تحلیل وضعیت جوامع غربی و غیر غربی در میان پژوهش گران و نظریه پردازان وجود دارد، این مفهوم همچنان به عنوان کلید فهم وضعیت کنونی جوامع بهویژه در خاورمیانه به کار می رود.
محمد عابد الجابری و سید جواد طباطبایی دو متفکر از خاورمیانه هستند که در دهه های اخیر به مفهوم انحطاط عمیقا پرداختهاند. هر دو متفکر با بازخوانی نوینی از تاریخ جوامع اسلامی عربی و ایرانی، صورتبندی جدیدی از مفهوم انحطاط را ارائه نمودهاند. مبنای این بازخوانی تاریخی تاکید بر تحولات فکری و تمرکز بر پویاییها و رکودهای نظام اندیشه در این جوامع است. بدون تردید روایت هردوی این متفکران از سیر تاریخی اندیشه و پارادایم ظهور/ عصرطلایی/ زوال(انحطاط)، از جمله تاثیرگذارترین روایتهای موجود در میان نخبگان و حوزهی عمومی جوامع مذکور است.
در این پژوهش، تلاش بر این خواهد بود که مفهوم انحطاط و مضامین مرتبط با آن از دیدگاه هر یک از این دو متفکر مورد بازخوانی قرار گیرد و در صورتی که روایت انحطاط در آثار مختلف هر یک از آن ها دستخوش تغیر و بازاندیشی قرار گرفته، مورد بررسی واقع شود. سپس با رویکردی مقایسه ای به شناسایی نقاط اشتراک و افتراق آن ها در زمینه مفهوم انحطاط و شبکه مضامین متصل به آن بپردازیم.